Date Range
Date Range
Date Range
آن نگاهی که مرا شهره وپاینده نمود. عاجزم کرد ه به درگاه گدا بنده نمود. آنکه با رمز نگاهی منو زنجیر کشید. دید من بنده ی عشقم لبکی خنده نمود. من اگر بنده ی عشقم تو چرا توبه کنی. بارها توبه شکستم منو شرمنده نمود. منت عشق فقط عاشق دیوانه کشید. گرچه در روضه رقیبان همه بازنده نمود. هراسم از نگاه چشم مست است. که امشب چشم ساقی می پرست است. چنان آلوده ی چشم خمارم. ندانستم که ساقی چیره دست است.
همانا دنیا سرای راستی برای راست گویان و خانه ی تندرستی برای دنیا شناسان و خانه ی بی نیازی برای توشه گیران و خانه پند برای پندآموزان است. بعد مسیبت های این راز من را فقط تو میدانی.
سرمایه ی هر دل,حرفهایی ست که برای نگفتن دارد. در هوایی که نفسهای تو نیست. امااینها برام جملات زیبایی بودند که فقط چشم را می نواختند تا چند روز پیش آن سلطان غم مرا ترک کرد و روی در نقاب خاک کشید. در غم دیگران خیلی شریک شدم اما الان هیچ شریکی من رو از تنهایی در نماره. تحملش طاقت فوق انسانی می خواد. در هوایی که نفسهای تو نیست.
باز کن طره گیسوى کمانت بنشین. بنشین تا که بگویم ز فراغت بنشین. آه ای چرخ فلک چرخ بزن بخت مرا. به پرشین بلاگ خوش آمدید. خسته ام از همه ایام خدا میداند. روز و شب مرده ام انگار خدا میداند. شعر من زخمه سازیست که در کوته عمر. کوک من نیست صدایش که خدا میداند.
هرچه دادم به او حلالش باد غیر از . هرچه دادم به او حلالش. آنگاه داغترین آغوشها را از تنت. و شیرین ترین بوسه ها را از لبانت. به تلافی تمام روزهایی که میخواهمت و نیستی . بعضی آدم ها را باید دوست داشت . آن هم با شکلی خاص . بعضی آدم ها را نمیشود داشت! فقط میشود یک جور خاصی دوستشان داشت! .
پایگاه مقاوت بسیج شهدای شهر خنجین. به وب سایت خبرگزاری پایگاه شهدای شهر خنجین خوش آمدید. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری. پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری. سردار شهید علی آقا محمدی. سردار شهید علیرضا تمدن کمال. سردار شهید محمود آقا محمدی. شهید علی اکبر آقا محمدی.
برگ های ما را سپرده ای به دست باد و نگاه کن که هزار خاطره از تو به پرواز درآمده اند. ظ روز دوشنبه ۱٥ دی ۱۳٩۳. ظ روز یکشنبه ۳٠ آذر ۱۳٩۳. ظ روز جمعه ۳٠ آبان ۱۳٩۳. ظ روز یکشنبه ٢٠ مهر ۱۳٩۳. کیستی که من اینگونه به اعتماد. با تو قسمت می کنم.
وقتي كسي تو را گوش مورد اطمينان خود ميخواند. اما ميبيني كه در شاديها جايي. كم كم زبانت را فراموش ميكني حتي اگر تو فراموش نكني ديگر كسي به صدايت اهميت نميدهد. حتي شايد صدايت نقش صداي مگس را برايش ايفا كند. حال ديگر همه به گوشهاي بزرگ تو خيره شده اند. و تو مي خواهي گوشهايت را پشت موهاي بلندت پنهان كني.