زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد. منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم. که زیبا بنده ام را دوست میدارم. تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید. ترا در بیکران دنیای تنهایان. رها کن غیر من را. آشتی کن با خدای خود. که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم.

گاهی که شعری به من لبخند می زند دستپاچه می شوم و ناگهان تو را به یاد می آورم. گرچه این روزها پوزخندهای عامیانه بسیار بیشتر شده اند. استاد عزیزم حشمت الله اسحاقی.

Nabari no ou Op Crawl. Nabari no ou Ost 1-track 12. محفل میوز حلقه ی هنر و ادبیات. نوشته شده توسط Shaparak در دوشنبه بیست و نهم تیر ۱۳۹۴.

من کوچیده ام از اینجا. حواسم پرت رویایت که می شود. می نویسمت دوباره برگ برگ. تا چهار فصل دفترم شبیه چشم های تو.

با انفجار حدقه های چشم. خیره به لخته های رنگ. و جا خوش می کند. میان تپش های ناهماهنگ قلب. و نوبت نام تو می رسد. کنده می شود از زمین. تویی را یافته ا م. که لامپ های اتاق هامان. گلی که دست به دست.

سیلی عشقی بود که نواخته شد. تا زنده شوم با طپانچه ی عشق. سایت شخصی دکتر اکبری بیرق. گنجور آثار شاعران پارسی گوی. شهر مجازی زبان و ادبیات فارسی.