Date Range
Date Range
Date Range
جز پوستی که بر استخوانم. پایین تر که بیایی به تو نزدیکترم. چشمانش با من سخن گفت. فاجعه نويسيهاي ژنرال بابونه ها. و آيه هايي كه باريد بر رحلت ماهيها. درد و دل يك بچه. زني كه دوست مي دارم. گاه نوشت هاي يك ماهي.
باسلام و آرزوی سلامتی برای همه دوستان. البته قصد دارم به ياري خدا و كمك دوستان يك وب سايت خوب راه اندازي كنم.
لبخند میزنم به یاد کسی که. کسی را که وسط خنده هایم. وقتی به یادش می افتم. آهنگمو گوش کنید خیلی دوسش دارم حرفای دله خودمه. حرف دل که گفتنی نیست. کسی که با یک نگاه. تا ته بغضت را بفهمد. نه هیچ اومدنی آرومت میکنه,. ومن به همین جا رسیده ام. پلک می زدی شکوفه می ریخت. روی زمستان گیر کرده است سوزن فصل ها. این روزا حالم خوب نیست.
اي هميشه مهربان تا ابد با من بمان بي تو تنهاترين تنهاي عالم ميشوم . بي تو هم پيمانه با غم ميشوم. شاید بیشتر از یک ساله که نتونستم بیام به وبلاگم. البته موقعیتش پیش اومد ولی حال و حوصله شو نداشتم. از آخرین باری که اومدم به وب تا الان کلی اتفاق مهم تو زندگیم افتاده. مهمترینش اینه که من ازدواج کردم. الان دقیقا ۳ ماه و ۲۹ روزه. مطمئنا خیلی ها خوشحال میشن. خیلی ها براشون اهمیتی نداره. و خیلی هام از این خبر من ناراحت می شن. مثل همیشه میرم سر کار. همچنان توی کرمان خودرو هستم و مشغول کار.
خیلی ها جدی نگاه می کنند. باز هم این زنگ ساعت لعنتی. کاش می توانستم بدون توجه به این صدای لعنتی که مثل پوتک توی سرم کوبیده می شود بروم سراغ خواب عمیق خودم. فکر اینکه باید الان بیدار شوم و در تاریکی روزی که هنوز شب است از خانه بیرون بیایم هر چه فحش و ناسزاست به ذهنم می آید. صدای این زنگ لعنتی را قطع می کنم و بلند می شوم. چاره چیست باید بلند شد. در هم پشت سرت ببند.