Date Range
Date Range
Date Range
از جمله بالا میشه فهمید که خیلی انرژی داشتم. شاید بهتر بگم ته کشیدم. حس یه آدمی رو دارم که میخواد بخوابه ولی ساعت گوشیشو تنظیم نکنه تا هر وقت ذهنش. از این سردرگمی خلاص شد خودش کم کم بیدار شه! تو تنها انگیزه من برای بیدار شدنی! تو تنها بهونه من برای زندگی کردنی. وگرنه دل نازک من حتی تحمل یه کوچولو سختی رو نداره. که چنین به من سخت می گیری! با خبر باش که پژمردن من آسان نیست.
که از من می ریزد. و دلم کشتی شکسته ای ست. و این چندمین برگی است. که از من می ریزد.
دیگر برای چاه فقط آه مانده است. حسرت برای دیدن آن شاه مانده است. هر لحظه تازه می کند آن زخم کهنه را. بغضی که در گلوی تر چاه مانده است. با رفتن سپیدی خورشید از زمین. مشکی تیره ای به تن ماه مانده است. از ناله های نیمه شب آسمان مهر. یک سجده تا قیام سحرگاه مانده است. آب زلال سفره ی ایتام اشک چشم . دیگر برای چاه فقط آه مانده است. آن روزها زمین قفس جان و مال بود. این چیزها همیشه سرش قیل و قال بود.
خط خطی شده توسط سحر اخوان در جمعه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۳. خط خطی شده توسط سحر اخوان در جمعه هجدهم بهمن ۱۳۹۲. بوم نقاشی من خالی بود. تو بر آن نقش شدی. بوی رنگ و نم اشک. رقص موزون قلم بر دل بوم. دوست دختری از جنس باران.
زنی از کوه های دوشنبه . شنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۴. من از سرزمین های تنهایی ام. با احترام به استاد محمد کاظم کاظمی. از این شهر دیر آشنا می روم. من و بار دردی که مانند کوه. من و خاطراتی که سوهان روح. من و آجر و کوره ی شعله ور. من و پینه ی دست های پدر. من و غیرت پوچ نامرد ها. نه این سو مرا هیچ کس بیقرار. نه آن سو مرا بخت چشم انتظار. من از سرزمين هاي تنهايي ام.
خ طا از م ن ا ست. يه مدته حضورت توي لحظه هاي بودنم احساس نميشه! نوشته شد.
می خوام ساعت ها قدم بزنم. باور کن بعضی چیزها خیلی برای آدم سخنه حتی ممکنه هیچ وقت نتونه باور کنه. دلم می خواد ساعت ها یه خیابان بلندو که درختا دو طرفش قد کشیدن رو قدم بزنم. همین چن روز پیش زیر نم نم بارون قدم زدم و قدم زدم و قدم زدم. هنوزم دارم تو همون فضا توی ذهنم قدم می زنم. غزلی از سر گلایه و درد . قلبی شدم که تیر کم.
از ضعف و فسادی که در ما ریشه دوانیده. ر ستوران یاشار از سالهای قبل تغییر زیادی نکرده بود. فقط نهالهایی که دور تا دور رستوران نشانده بودند بلندتر شده بودند و از جایی که نشسته بود خیابان کمتر دیده میشد نسبت به سالهای قبل. هنوز هم مثل قبل بوی دود چوب بلوط می آمد و بوی ماهی و غذاهای سرخ شده.
خ ط خطے هاے ق ل م خاک ست رے. حوصله ایینه ها سر رفته است. از بس مرا جای تو دیدند. نوشته شده در ساعت توسط. برای دیدنت دنیا را زیرو رو کردم. نوشته شده در ساعت توسط. ترا چگونه بهانه کنم که بفهمی دلتنگتم. نوشته شده در ساعت توسط. همین که در آغوش خاطرات نفس می کشم. جزئی از وجودم را بر روی تک تک ناگفته ها هموار می کنم. پس باید با نبودت بودنت را حلاجی کنم.
Forgot Password or Username? Deviant for 7 Years. This is the place where you can personalize your profile! By moving, adding and personalizing widgets.
مشکوکم به روزهایی که بی تو می گذرند. هر صبح بیدار می شوم. نامت را تکرار می کنند. هر صبح دلم ریش می شود. بلند تر از ناقوس کلیساها. که هر قدر صدایت می کند نمی شنوی. دامن گیر درخت ها شده. که بوی کاج مرده می دهد. از نسل سروی جذاب و غم انگیز است. به گیلاس های وحشی می رسد. بادی که در سرم است. از لابه لای درختان انبوهی می وزد.
Saturday, February 16, 2013. Banana Bread Brownies with Brown Butter Frosting. I always seem to have ripe bananas on hand. I wanted to go beyond the bread and muffins I usually make and this was perfect. These brownies were so moist and much more delicate than the usual pumpkin bars I make. Yes, no school the next day, no MMO, and a pan of brownies staring at me, all day. I would love to learn .