Date Range
Date Range
Date Range
تابستون امسال باهمه اتفاقای بدش . باهمه گرمای وحشتناک هواش واسه من یه ارمغان بزرگ داشت. دیگر تاریخ هیچ دلی را نمیخراشد-. امشب درست همین لحظه بیشتر از همه تردید هام مطمئنم که باید . یه ضبطو چنتا نوار کاست دلخوشی من فقط همیناست.
هاورێیانی خۆشهویست بۆ جوان بوونی ئهم لاپهڕه. گهلێک سپاس بۆ سهردانی ئهم لاپهڕه. حرفه ای ترین قالب های وبلاگ. ققنوس له سوتمانی من دا. ماڵپه ڕی سه ربه خۆی کچان. ئهنجومهنی ئهدهبی چرا - پیرانشار. ناوەندی رۆشنبیری و فێرکاریی ئەدەببۆكان. شعر و قطعه های کوچک.
در چشمانم تمام خاطرات را مرور می کنم. خیره به خود می نگرم. به چهره ی غریبی که پیش صورتم نقش بسته است. تا شاید جدا سازم این همه خاکستر و سیاهی را. چقدر فاصله ی آن روزها و این روزها کم شده اند. دیگر حرفهایم هم در حرفهایم نمی گنجند.
دلم یک معجزه ی کوچک میخواهد. اولين بار يادم ني چطو بش گفتم دوستش دارم. ولي بعد يه مدت بش گفتم ببخشيد كه دوستت دارم. دوستت دارم به قرينه حذف شد و فرسوده شد.
چرک نویسی های یک آدم سابق. پرده ها را نكشيده ام. مگر دلتنگی بی پایان تو . همه را می سپارم بدست باد. تا این صفحه ی سپید. حرفهای سابق یک آدم سابق. میدونی گاهی زندگی کردن هم مانع زندگی کردن درست آدمی میشه. یا نوشتن همین دلنوشته ها تو یه صفحه سفید. یا رفتن به یک جمع مورد علاقه مث انجمن ادبی.
Saturday, August 1, 2015. Wednesday, July 22, 2015. Sunday, July 19, 2015. Friday, July 17, 2015. Monday, July 13, 2015. Thursday, January 22, 2015. Tuesday, January 20, 2015. The world is not a blot for us . it means intensely and means good.
Für 5 oder 7 Tage, inklusive reguläres Camping. Für jeden Tag ohne reguläres Camping. Reguläres Camping, Zelte, Häuser, und noch mehr. Neue Bestätigungen für das Sziget 2015 und Timetable online.
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود. چندیاست عاشقانه قلم میزند دلم. از ماجرای عشق تو دم میزند دلم. این را که مردمان ضربان نام کردهاند. دست خوشی است بر سر غم میزند دلم. روزی هزار بار ورقهای کهنه را. مشتاق و بیقرار به هم میزند دلم. هر گاه به سبز خاطرههای تو میرسم. انگار در بهشت قدم میزند دلم. نام تو از شبی که به رگهای من دوید. یک در میان برای خودم میزند دلم. یک شب به طعنه گفت چرا داد میزنی. اینقدر نگو دلم میزند دلم. حرفش ادامه داشت که بیاختیار من. گفتم عزیز من چه کنم میزند دلم. آرام برد گوش مرا روی سینهاش.
هر چي بخواي اينجا هست. درویشی که سلطان شد . یکی از پادشاهان عمرش به سر آمد و دار فانی را بدرود گفت و به سوی عالم باقی شتافت چون وارث و جانشینی نداشت وصیت کرد. بامداد نخستین روز پس از مرگش اولین کسی که از دروازه ی شهر در آید تاج شاهی را بر سر وی نهند و کلیه ی اختیارات مملکت را به او واگذار کنند. اتفاقا فردای آن روز اولین فردی که وارد شهر شد گدائی بود که در همه ی عمر مقداری پول اندوخته و لباسی کهنه و پاره که وصله بر وصله بود به تن داشت. یک زن جوان در سالن فرودگاه من.
دور باش از اون لاشخوری که بگه فقط شب من زن. بی ناموسی تو سطح شهر عرق شرم رو پیشونی شبنم زد. کارمون به جایی رسید که باغبون به جای سیب سبز. اشک من باعث رنگین کمون شد. وقتی مردمم منو حتی تو گوشی همراهم تنها نمیذارن . همیشه در اعتراضن به سبک زندگیم.