کودک چشم من از قصه ی تو می خوابد. قصه ی نغز تو از غصه تهیست! باز هم قصه بگو. توسط یک خانوم معلم جوان. فقط واقعا کمبود وقت دارم برای نوشتن پست جدید با خبرهای جدید. همتون رو هم خوندم و میخونم با سختی و روش های مختلف . توسط یک خانوم معلم جوان. توسط یک خانوم معلم جوان.

فاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان. آرزوهایی که در من کشته شد. با عرض شرمندگی از همه ی دوستان. دنیای این روزهای من در کانادا. یک ماما با چکمه های سفید. جهانی به وسعت یک قلب. از لابلای دفترچه ی ایام.

دلت آبی تر از دریا عزیزم. به کامت گردش دنیا عزیزم. الهی دایما چون گل بخندی. همه روزت خوش و زیبا عزیزم. دوستای گلم به این سایت یه سری بزنین . عکساتونو چاپ میکنه و درب منزل تحویل میده اینکه امکان چاپ رایگان عکس هم وجود داره. توسط یک دوست به ما معرفی شد و ما هم به شما میگیم تا استفاده کنید. عکسهای خود را رایگان در عکس پرینت چاپ کنید. بلاگفا یه مدتیه که بازی در میاره و منم که بی اعصاب.

عاشقانه هایم را میسرایم برای تو. و إ ن ي ك اد ال ذ ين ك ف ر وا. ل ي ز ل ق ون ك ب أ ب ص ار ه م ل م ا. س م ع وا الذ ك ر و ي ق ول ون. ذ ك ر ل ل ع ال م ين. زندگی من با همسری مثل نسیم در یک شب خنک پاییزیست.

به نام خدایے که دغدغه ے از دست دادنش را نداریم. زمستون سبز در آمریکا به نام خدایے که دغدغه ے از دست دادنش را نداریم. به نام خدایے که دغدغه ے از دست دادنش را نداریم. 20 اسفند 1392 صفحه ی تازه ایی از دفتر زندگی مو شروع کردم. و به زودی به کشور دوم همسرم مهاجرت خواهم کرد. و زندگی مو هزاران کیلومتر دور تر از تمام خاطرات 28 سال گذشته. دوباره و از نو خواهم ساخت. دنیای این روزای من در کانادا.

والا ما هر دفعه اومدیم بلاگفا باز نشد. موندم تو کار بقیه! چند تا پست هام که رفتن . امسال هم چه زود چهار ماه ازش گذشت. ولی خیلی این روزامو دوست دارم. اول سال یه پست گذاشتم و گفتم امسال سال منه. خدا قربونش برم انگار حرفامو شنیده. از همه این روزا که بگذریم. روزای 20 خرداد تا 25 خرداد بهترین بود برام. مسافرت به کاشان و قم و اصفهان. این روزا کلی آرامش دارم. یکی کنارم هست که بهم انگیزه و امید و دلگرمی میده.

در کنار همسرم روزها رو شب و شبها رو روز می کنم وسپاسگذار خداوند هستم بخاطر این نعمت بزرگ. مهم , مادر بودن است . تولد پسرم - قسمت 3. تولد پسرم - قسمت 2. سال جدید , زندگی جدید. یه عالمه حرف تو کله ام میچرخه و داره آزارم میدم .

خانهاي داشته باشم پر دوست. وارد خانه پر عشق و صفايم گردد. يک سبد بوي گل سرخ. يک دل بيرنگ و رياست. بر درش برگ گلي ميکوبم. روي آن با قلم سبز بهار. تا که سهراب نپرسد دگر. مثل به هم ریختن خونه, بعد از یک خونه تکانی کاری . خستگی به تنم مونده . تجارتت تو حلقم پسر جان.

یک ماما با چکمه های سفید. ده روز باقی مانده از اولین ماه از آخرین فصل سال را یک به یک چوب خط زدم که باورم شود دارند بالاخره تمام می شوند. نمی دانم روزهای بعد چگونه خواهند بود مثلا سخت تر یا اما تو قول داده ای که پس از هر سختی آسانی است. پس منتظر آن روز می مانم. بیست و نه دی ماه هزار و سیصد نود و پنج.