Date Range
Date Range
Date Range
دوران وبلاگ نویسی من تموم. شاید سالها بعد یکهو به ذهنم برسه دوباره اینجارو باز کنم و توس بنویسم و بخونم. ولی خاک مرده ای که روی وبلاگستان پاچیدن داره سردرگمم میکنه. تيريپ كاركردن ما توي اين كار جديد دقيقا مصداق اون حرفه كه كاركردن خر و خوردن يابو. عين چي داريم زور ميزنيم و كار ميكنيم بعدش حقوقي در حد چشم گنجشك فقط براي نمردن قضيه پرداخت ميكنن. مثلا داريم دنبال كاراشون يه كله سگ دو ميزنيم.
دوست دارم این روزای مادری برام ثبت بشه . با خودم می گم اینقدر این لحظات شیرین و ماندگار هستن که هیچ تلاشی واسه ثبتشون ندارم . این لحظات اینقدر توی ذهنم موندگارن که فکر نکنم هیچ وقت از توی ذهنم برن . این روزا بهترین روزای زندگی منه . پسر زیبا و شیرینم . تمام این خوشبختی و آرامش رو مدیون توام. این روزام پر شده از نگ.
تا بحال نیمی از من تباه شده شده است. اما زمان همه چیز را درست می کند. به اینکه یک روز از خواب بیدار می شوم! بلهو هرو روز کابوس می بینم . که در یک قایق شکسته در اقیانوس رها شده ام.
امروز که من این وبلاگ و درست کردم دقیقا 19 سال و 7 ماهمه و بالاخره بعداز قرن ها تصمیم گرفتم بیام و روزمرگی های خودم و اینجا بنویسم. من دیگه تو این وب خاطره هامو ثبت نمیکنم. هرکی دوست داشت من و با آدرس جدیدم لینک کنه.
همون کاریو کردم که دوست نداشتم .
بعد اومدم خونخ با عجله نهار خوردمو با مامان رفتیم ترمینال وپیش بسوی شهر دانشجوییم. رفتیم خونه ی دوست مامان. صبحشم با لی لی رفتیم یونی یه کارایی واسه ثبت ناممون مونده بود انجام دادیم. بعد یه سر رفتم خونه ی عمه م بع دوباره رفتم پیش صنم .
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.