Date Range
Date Range
Date Range
او جانشین تمام نداشته های من است! دنیا به همین چند سطر رسیده است! به این که انسان کوچک بماند بهتر است. به دنیا نیاید بهتر است. این فیلم را به عقب برگردان! آنقدر که پالتوی پوست پشت ویترین پلنگی شود. که میدود در دشتهای دور. این بار تصمیم دیگری گرفت! به درخت نگاه کن. قبل از اینکه شاخه هایش زیبایی نور را لمس کند. ریشه هایش تاریکی را لمس کرده.
به وبلاگ خودتون خوش اومديد. صلوات برای ظهور امام مهربونيا. داستان كوتاه و پند آموز. تو هماني كه مي انديشي. بخش هايي از كتاب آشتي با امام عصر. لحظه های ترديدمحی الدين تقی پور. به همين سادگي نيا جون مهربونم.
دلنوشته هایی به رنگ خدا . یا علی و یا علی یا علی. اگر بخوام به بزرگیت فکر کنم دیوونه میشم. من فقط به تو امیدوارم. دلبری برگزیده ام که مپرس. کمک به طراحی وبلاگ شما. دلنوشته هاي يه بچه مثبت نما.
از کوی تو بیرون نرود پای خیالم. نه من آنم که برنجم. نه تو آنی که برانی. اهل همین کوچه بن بست کناری. که تو از پنجره اش پای به قلب من دیوانه نهادی.
بنام خدای اردیبهشت و باران. هرچه میخواهد دل تنگت بگوی. دیر یا زود تو از آن منی. تو از آن من خواهی شد. راهش را پیدا خواهم کرد. برای اینکه یادم بیاد اینجا چی کار میکردم مجبور شدم چند تا از پستامو خوندم. چقدر دلم تنگ شده بود.
این وبلاگ به عشق استاد خسروشکیبایی و به منظور زنده نگه داشتن یاد این هنرمند بزرگ و دوست داشتنی ایجاد شده است. موزیک ویدیو به رنگ شکیبایی. خاطره پوران درخشنده از شکیبایی بزرگ. خاطره ای از استاد داریوش اسدزاده. قسمت هایی از پشت صحنه فیلم کاغذ بی خط. دیدی آب آمد و از سر دریا گذشت و تو نیامدی .
تورو آرزو نکردم این یعنی نهایت درد. خیلی چیزا هست تودنیاکه نمیشه آرزو کرد. از آخرین باری که اینجا پست گذاشتم حدود یك سال و اندی میگذره! امروز که خیلی اتفاقی به وبلاگم سر زدم کلی خاطره برام زنده شد . خاطراتی که مثل یك فیلم از جلوی چشمم گذشتند.
ای نام تو بهترين سرآغاز . زمستون خدا سرد دمش گرم! دارد برف می آید. در گوش دانه های برف نام. تا برف از شوق حضورت. فرقی نمیکنه هوای الان چند. مجبورم تنهایی دلتنگی آسمون رو تحمل کنم. ای کاش که یک دانه تسبیح تو بودم. تا دست کشی بر سر سودا زده من. دفترم پر از خاطره های خوب باشه .
حرف هایی که باید گفته بشه. گاهی دلم برای خودم تنگ می شه. برای خودم که تو مشغله های زندگی گم شده. گمش کردم! گاهی فک می کنم دارم آدم تک بعدی میشم. و اینو اصلا دوس ندارم. دوس دارم زندگی تو زندگیم جریان داشته باشه. زندگی بی هدف رو دوس ندارم. نباید جوری زندگی کنم که حسرت این روزا رو 10 سال دیگه بخورم. باید از لحظه لحظه زندگی لذت برد.
وقتی گل داد باید حتما چید. برای بازی روزگار خود را آماده کرده بودم. اما نمی دانستم روزگار دست مرا خواهند خواند. دلم را به امید برد و پیروزی خوش کرده بودم. اما هیچ گاه فکر نمی کردم بازنده مطلق این بازی من باشم. از این بازی تنها غم و اندوه. سیاهی و اشک نصیبم گشت. حال به امید بازی آخر زندگیم. تا شاید کابوس و وحشت بازی روزگار را از من بگیرد. ای کاش مادرم به من می آموخت محبت کردن هنر نیست.
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ. که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را. خدای خوب و مهربون دقیقا ساعت4 بعد از ظهر از بیست و سومین روز آخرین ماه پائیز سال 1390 من رو هدیه داد به مامان و بابام خیلی خوشحالم که من و مامان و بابا توی یک ماه بدنیا اومدیم . بچه ها - میوه های بهشتی.