Date Range
Date Range
Date Range
سنگ بی قیمت اگر کاسه زرین بشکست قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود. یه مغز کوچولوی دوست داشتنی. از آخرین نوشته اینجا بیشتر از 6 ماه میگذره. فکر کنم رکوردی باشه برای خودش در صورتیکه بوده روزایی که دو تا پست اینجا ثبت شده. دیروز فکر می کردم اینجا رو چقدر دوست داشتم و دارم. و چقدر این ثبت خاطرات برام دلنشین بوده و بازگشت و خوندن دوبارشون برام جالب بوده و حتی خیلی جاها کمک کرده یادم بیاد چیزایی که اصلا تو خاطرم نمونده. الان پسرک من یک سالش تموم شده و همه وقت من بعد از کار رو به خودش اختصاص میده.
می نویسم از تو تا تن کاغذ من جا دارد. چقدر خوبه که این روزها و این هفته ها و این عنوان ها. بدی که افتاد بستری شدن شما توی Icu بود شاید. زندگی من روی تخت بیمارستان افتاد بود و شاید. خدایا مراقب همه پدر و مادر ها باش.
نام وبلاگ برگرفته از نام یکی از قطعات استادشمس لنگرودی است. یه سفید زیبای کوچولو تونسته پیله. لثه رو بالاخره بشکافه و بیاد بیرون. چه اسم طولانی ای هم داری! به دنیای شکلاتی پسرم خوش اومدی. کونوسچه هم اینقد خسیسه تو نشون دادنش که دقمون داده تا تونستیم یه ده.
چرا تن به این رنج میدهد عشق. زنی تنها در آستانه فصلی سرد. یادداشتهای روزانه یک زن جوان. بالاخره یه پست روزانه نوشت! درباره الی . بازگشت نصفه و نیمه! دلم براتون خیلیییییی تنگ شده! ایشالا که خیر باشه.
این وبلاگ شرح دلنوشته ها وتجربیات زنی است درراه رسیدن به شادی موفقیت آگاهی. امانه به هروسیله ای چراکه برای اوهدف توجیه کننده وسیله نیست.
دوستت دارم را من دلاویزترین شعر جهان یافته ام. خودت را به جای من بگذار. از مسیری که من گذشته ام عبور کن. هرگاه به جای من زندگی کردی. آنگاه می توانی درباره من قضاوت کنی. منم میخوام بانی خیر باشم.
ما بعد از چند ماه برگشتیم. که این مدت چندین مسافرت رفتیم دو هفته ای اصفهان بودیم و دو هفته ای هم شمال شهر ساری. امی تیس توی این مدت خیلی چیزا یاد گرفته و خیلی هم سربه سر خواهرش میذاره. توی مسافرت یه خورده از آموزش زبان فاصله گرفتیم ولی به محض برگشت به تهران اموزش رو ادامه دادیم. این روز ها بیشتر وقت ما به خاله بازی میگذره و البته تماشای فیلم راپونزل که امی تیس از همون ابتدا عشق موی بلند بود و راپونزل یکی از شخصیت هایی است که عاشقشه! امی تیس من سرما خورده. الان خدا را شکر بهتره.
سلام به تمام دوستای مهربونم. ببخشید که فرصت نمی کنم بیام بهتون سر بزنم یا جواب کامنت های مهربانانه شما رو بدم. خدا رو شکر فربد حالش خوبه درگیر تولد چهار سالگیش بودم ایشالا فرصت کنم حتما عکسهاشو میزارم. نوشته شده در جمعه بیست و پنجم مهر 1393ساعت توسط فرید و متین. مدت زیادیه وبلاگت رو اپ نکردم و دلیلش خودتی. یکی دو ماه پیش مریضی خیلی سختی گرفتی زندگیمو نو بهم ریخت. از این دکتر به اون دکتر ازمایش خون و. چقدر ارامم پسرکم که تو هستی.