Date Range
Date Range
Date Range
We cant see our dream شيما و تارا. حوا نیا آدم نیست سحر.
یک پنجره که مثل حلقه ی چاهی. در انتهای خود به قلب زمین می رسد. و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ. یک پنجره که دست های کوچک تنهایی را. از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریم. و می شود از آنجا. خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کرد. اگر قرار باشد روزی به تو برسم. اگر قرار باشد دوباره تو را ببینم.
اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم. اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است. صبور باش و درکم کن. یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم. برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم. وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن.
اخبار - آشنایی با قوانین و بخشنامه های شهرک.
مجموعه های تازه ی شعر. نمایشگاه بین المللی کتاب تهران. مجموعه شعر اس ام اسی. ناشران عمومی- راهروی ٢٠- غرفه ٣٢. با دستمال توالت خشکش کردم درحالی که اون داشت.
زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند. پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیرزن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت. این بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه یک روز پیرمرد برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل می کند ضبط صوتی را آماده کرد و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط کرد.
A ma grand-mère que je regrette tan.