Date Range
Date Range
Date Range
شب سقوط مي كند بي هيچ صدايي و تو رفتی بي هيچ دليلي . سیاست و مصائب آن . بگذریم گفتن از آن روزها دردی را دوا نمی کند چرا که.
چون باز بلند پروازم و چون قنارى عاشق . نوشته شده در Thu 21 Sep 2017. چيزى تا تجربه ى دوباره ى پرواز نمونده .
وقایع نگاری به سبک یک خبرنگار. رهايي با طعم پاييز و مزه زندگي. حالا در نيمه پاييز مزه روزها هم تغيير كرده است! باورم نميشد كه كولهبار برداشتن اين همه مشغله به همراه داشته باشد كه فرصت نكنم به اين خانه مجازي سري بزنم. در اين مدت باز هم اندر احوال پادشاهان تامل كردم. در اين 98 روز هم فهميدم كه پادشاهان بسيار شرايط سختي داشتهاند. بايد به تنهايي تصميم ميگرفتند و همه مسئوليتها بر عهده ميگرفتند. موضوع محوري اين شماره هم زنان است. اما پاييز با همه زيباييهايش براي من همراه با .
سردبیری که در قلب تحریریه اش حضور دارد. سردبیر هیچ کدوم از روزنامه هایی که می شناسم از لحاظ حضور داشتن در تحریریه مثل جواد دلیری سردبیر روزنامه اعتماد عمل نمی کنن و به تجربه کم من شاید یکی از علل موفقیت امروز او هم همین باشد. او آنقدر در میان بچه هایش است که وقتی کسی وارد تحریریه می شود و او را نمی شناسد متوجه نمی شود او سردبیر است و دنبال کسی می گردد که پشت میز بزرگ ریاستش نشسته باشد! خبرنگاری که به داشتن ادعا معروف است.
شمردهتر بگو با من حروف رفتنت. تا من بگیرم از دلت همه بهانهها را. نوشته شده توسط شراره داودي در دهم بهمن ۱۳۹۳. تركم مي كنند و مطمئن باشيد هيچ استثنايي در اين مورد وجود ندارد.
بي باك ز غير و همه مبهوت نگاريم. نبشتن های یک خبرنگار . بدون عنوان شروع به گذاشتن حروف کنار هم میکنم تا شاید کلمه ای شکل بگیرد و از دل آن جمله ای و از پس آن جمله خطوطی کنار هم تشکیل شود که حرف های بی معنی و بی مقدمه ای نگاشته شود. نمی دانم از چه بنویسم از کجا شروع کنم یا الان که فکر می کنم نمی دانم اصلا چه بنویسم .
اخبار و اتفاقات و رويدادها هستند كه زندگي ما مي سازند و زندگي جز پيش آمد اينها نيست. حال بستگي دارد چگونه اين اتفاقات را ببينيم و باور كنيم. بستگي دارد چگونه از فرصتها و شانس هايمان استفاده كنيم. فرمول پيچيده اي ندارد فقط بايد زندگي را ساده باور كنيم. مركز آموزش و پژوهش همشهري. اسباب كشي اجباري كرختمان كرد. نوشته شده در شنبه بیستم تیر ۱۳۹۴ساعت توسط احمد. عشق حاصل جمع هر انچه كه هست.
دهست ئاماژەی بۆ ئهو ماڵانه. پێی راستی له پێلاوەکەی دهرهێنا. کهوشهکهی گرته دهستی راستیهوه و چهن جارێک رایتهکاند. پاشان داینایەوەو بە ئەنگوستی ئیشارهی لە پێی هەڵکێشا. وایه ههر چهند جارێک سازیان ئەکهنەوە دیسان.
یکی هر شب تو سرم میرقصه که. حتی همسایه ی رویامم نیس. شاید انقد که بهش فک کردم. دیگه شکل صورتش یادم نیست.
در انتهایه تونل نوری پیداست امیدی هست هنوز. من عاشقانه هایم را دوباره برایه تو تکرار خواهم کرد. تو هرچه می خواهی باش فقط آدم باش. بايد با روياهاي كودكانه امن آشتي كنم. قرو قاطی با طعم عشقولانه.
اين روزها فقط س كوت ميكنم . ك نار مے نشينم . و ي واش ي واش خودم را محو ميكن م . از ذ ه ט تو . از ذ ه ט خودم . اما ت و بگو . با د ل م . با د ل ت . چ ه ك نم! نوشته شده در Sat 25 May 2013. اعتمادت ب آدمها سست میشود. و باورت رنگ شک میگیرد. آن وقت تنهاتر از همیشه. نوشته شده در Wed 10 Apr 2013. نه برای اینکﮧ نخواهم با تو هم قدم باشم. میخواهم پا جاے پاهایت بگذارم.