چه کسي خواهد گفت . که چگونه از دم حادثهها . در تهاجم ميشکنند عاطفهها . و تمام خاطرات زندگي . از بلنداي هراس انگيز خشم . ناجوانمردانه در قعر حماقت سرنگون ميگردند. دیشب تمامی آنچه که داشتم رو به آتش. تمام دار و ندارم را . بیا نظاره گر باش . این قامت شکسته ام را. خدا جون به کی بگم دارم از درد می میرم. اگر این سرنوشتم که من می بینم. به کی سوگندت دهم تا حکم تغییر قضامو پس بگیرم.

وقتی حتی حق دلتنگی نداری. دلتنگ نگاه مهربان 2 ستاره چشمان روشنی که در شب تاریک زندگی ام درخشید و محو شد . دلتنگ لبخند مهربانی های تو که فراموش کردی. پناه می آورم به تو. می سپارم به تو . چه جای دلتنگی است وقتی چشمهای مهربان تو را دارم . یا من اسمه دوا و ذکره شفا. سلام بالاخره بعد از مدتها برگشتم . ١ سال و اندی می شد که سری به این صفحه نزده بودم . و ای کاش می شد براتون بگم که تو این مدت چه ها شد .

از فراسوترها از آن سوی شبهای تاریک که در ذهن خسته ام هیچ صدایی از آنها بر نمی آید شبهایی که من گاه سفرها در آن داشته ام واکنون می توانم در سکوت غمگین خویش آنها را مرور کنم بر میگردم تا سرکی به خانه ی قدیمی که در آن انسانی چند به خنده و خوشی پا به سن نهاده اند بکشم! کسانی که هراز گاه با آنها پیام دوستانه ای مبادله میکردیم! حالا بهترین شان من بوده ام . ماشا اااااله من تا حالا شما را یه نفر تصور میکردم! و اکنون وقتی در زدم او هم نبود ویادداشت مچاله شده ی کهنه وزرد شده ای پشت در افتاده بود.

Shayad dar bahari ke khahad amad barayat khandam. بي نشان تر از سکوت. سلام به ع شق که با حاله. بیا به پهنای صورت اشک بریزیم نه به بخاطر . بدون کمترین احساس خجالت به پهنای صورت گریستن را دوست دارم اما نه بخاطر این یا آن مسئله حقیر . نه به خاطر دنائت یک دوست . نه بخاطر معشوق گریز پای پر ادا. و آنکه ناگهان تنهایم گذاشت و رفت . گریستن به خاطر دردهایی که نمی شناسی شان و درمان های دروغین .