Date Range
Date Range
Date Range
همسر یه مرد مهربون و مادر یه گل پسر شیرین. گاهی وقتا آدم اشتباه می کنه.
اگر تنهاترین تنهایان باشم باز هم خدا هست. نمی دونم چرا امشب بعد ۱ سال اومدم اینجا. قبلنا مینوشتم تا شما رو بخوندونم. مینوشتم تا هر کس از اینجا میره بیرون با تبسمی رو لبش بره. می نوشتم تا مثل خودم وقتی کسی اومد نگه اااههههه. اینجا هم که پر آه و ناله است. دلم برای کسی تنگ است.
ابرها را دانه دانه جمع کن. خاک اینجا تشنه ی دلتنگی است. باغبان از کوچه باغان رفته است. تا بیاید آن بهار سبز سبز. سینه ام آشوب و دل خونابه است. خدایا باران رحمتت را بر سرمان جاری کن لطفا.
من از انسان بودن سخت دلگیرم. از انسانهایی که از دسترنج دیگران استفاده می کنند , متنفرم. مثل خفاش هستند , آدم رو دچار تهوع می کنند . هیچ وقت نمیشه آدم ها رو از روی ظاهر. و طرز برخوردشون شناخت حتی کسایی که سالها رفت و آمدی باهاشون داشتیم . دست می کشم بر پوست شب. چقدر هم جنس تنهایی منست. اگر دل کندن آسون بود.
Saturday, July 14, 2012. From nothing to nothing, I flow. Listening to my voice, the ripples. Of laughter and joy, tears and pain. Teetering at the edge, insane. Looking at myself through my eyes. Watching me walk down the aisle. Stumbling and stopping as I approach. That which I fear most of all. Not white, not black, but the colour. Of fear, I try to break free rip it apart,. I come back to life, to senses. I would walk a mile.