Date Range
Date Range
Date Range
خواستم بیام و بگم که ما خوبیم. این شیطون بلا هم خوبه و از دیر آپ کردن وبلاگ نگران نباشین. از این همه مهربونیتون ممنونم. یه مشکلاتی واسم بوجود اومده که اصلا وقت آپ کردن وبلاگ رو ندارم. بعدا که بزرگ شدم همه کامنت های مهربونتون رو میخونم. روزی که این وبلاگ رو با ذوق و. شوق درست میکردم فکر نمیکردم شاید روزی stop بخوره. اما مشکلات همه چی رو تغییر میده. و به این نتیجه رسیدم. خواستم از نگرانی درتون بیارم اما بدتر کردم .
من و تو با هم ما شدیم. حس خوب با هم بودن رو لمس کردیم و امروز در کنار هم یکی شدنمون رو جشن میگیریم و از بودن باهم و در کنار هم لذت میبریم. بهونه کوچولوی قشنگم واسه زندگی. آرین کوچولو و مامانی مهربونش. مامان و بابا و نی نی گل. آروین عشق مامان و بابا.
ღღ گلهای زندگیمون دیانا و آوینا ღღ.
خواستم بگم من و نی نی و بچه هام همه خوبیم. فقط همش درگیر نی نی داری ام تا یه ذره میخوابه مشغول خونه داری . خداییش هر چی بزرگتر میشه کارم بیشتر میشه. منم ک شوهرم اخرش اجازه نداد تو گوشیم تلگرام نصب کنم و گفت فقط روی سیستم . منم بخاطر خانواده ام ک دوست دارن عکس بچه رو ببینن و دلتنگش میشن با تلگرام با خانواده ام ارتباط دارم ک اونم تقریبا روزی ی باره گاهی هم چند روز ی بار . اینو گفتم ک فکر نکنین همش مشغول تلگرامم و بخاطر اینه ک نمینویسم .
سلام سلام به همه دوستان خوبو عزیزم. دلم براتون خیلی تنگ شده. آره من همون میفا هستم. با این تفاوت که دیگه کمتر از سفرم براتون مینویسم ولی هنوزم روی زمینم و دارم خیلی چیزارو رو زمین میشناسم و پیدا میکنم ولی نه. هنوز گمشدمو پیدا نکردم ولی بوی عطرش به مشامم میرسه. شاید همین طرفا باشه! پس بدونید ناامیدی هنوز معنا پیدا نکرده. خدا همه حواسش به منو توئه.
نی نی کوچولوی ما طاها فینقیلی. الان که دارم واست مینویسم جلو چشمهام داری با موتور شارژیت بازی میکنی . الان 4سال و 5ماه و 5 روزت هست وخیلیم شیطونی . تو عزیز دل منی گلم . تو امید زندگی من و مامانی هستی اینو یادت نره مرد کوچولو. پسرم بنشين تا كمي سخن بگوييم.
از اون بالا کردی نشون. تا من بشم فدای تو. بیا صفا رو جاری کن. صداقت رو تو جاری کن. سری به بنده هات بزن.
بازگشت بعد از غیبت طولانی. سلام و صدتا سلام به دوستان دنیای مجازی. من مامان آرین و آرمین دوباره برگشتم. آرین مامانی الان ۴ سال و ۹ ماهش است و آرمین توی ۱۴ ماهگی است. خب منم به شدت مشغول بچه داری و کار و. بازم میام با توضیح مفصل راجع به شیطونیها و شیرین کاریهای پسریها. آرین سه سال و دوماهه من.
ای کاش من هم مادر نبودم. Posted by mylittlehero in Uncategorized. بیست روزی هست که دوباره خاطرات بد آن روزها جلوی چشمم رژه میره وبا دیدن هر عکس وفیلمی صحنه ای برایم تداعی میشه بارها وبارها آهنگهای آنروزها رو مرور کردم وفریاد زدم وگریه کردم .
ماشا الله و لا قوة الا بالله. قراره لحظه های ناب زندگی دانیال و امیر علی عزیزمون را بنویسیم. رعد وبرق و سکسکه تو. شعر و مو سیقی و تو. زیارت مامان بزرگ در بهشت هاجر. نازنین فاطمه و نازنين زينب عزیرم.
من آریانا کوچولو هستم که در دومین روز از سومین ماه فصل بهار بدنیا اومدم. یکی از جاذبه های اصلی کشور مالزی است. تپه ای بلند که با کوه های اطرافش احاطه شده است. دیدن جزیره از بالای کوه با دوربین. بچه های مدرسه ای جزیره. تو گرمای جزیره بستنی خوشمزه مک دونالد واقعا میچسبه. مالزی نامه گنتینگ و معبد. اینجا چشمامم رو بستم تا وقتی رسیدم به پارک بازی باز کنم. خوب اینجا هم که دیگه رفتم سراغ بازی هر بازی رو 10 بار دیگه.
Time to stop and smell the flowers. Play dates in the park. She goes down the slides, goes up and down the steps, climbs up and down the ladders. She is such a big girl. Daddy comes home from work. The last two years Luke has played, he has played t-ball. The boys both have their open.
Saturday, February 22, 2014. Because We Wait for You.
That is kind of the story of my faith life. God is often having to remind me to stop trying so hard. Stop trying to earn the gift I have been freely given.
Wednesday, November 2, 2011. We went for a ride on the local train this weekend to check out our lovely fall colors. Sunday, October 30, 2011. 29th? Friday, October 28, 2011. A Year in my Life.