دختر گلم 5 ساله شد. نامه ای از یک پدر حتما بخونید قشنگه . دخترکم برای کسی که برایت نمیجنگد نجنگ. چرا اشکهایت را هر روز پاک کنی. کسی که باعث گریه ات میشو. به درک که دو نفره است تنها قدم زدندنیای دیگری دارد. دخترکم شاید شاهزاده را همه بشناسند اما باور داشته باش. گاهی تکرار یک درد دردناک تر است! دختر که داشته باشی. با خود تصور می کنی.

جوانه زدن های پسر کوچولوی من. آریا و آرین جووووون از شاهرود. آروین و آرشین جون از شاهرود. نیایش و نهال جون از شاهرود.

خدایا همه ی فرشته های کوچولو در پناه تو. پسرم این قاب رو قبل از به دنیا اومدت درست کردم و زدم تو اتاقت. حالا هم یکی میزنم به دیوار وبلاگت. ایشالا تو و همه ی بچه ها سالم و سلامت و در پناه خدای مهربون باشین همیشه. هر سال دوست دارم برای همین نیم سال ها هم یه کیک کوچولو درست کنم و یه شادی کوچولو داشته باشیم. اینم عکس جشن کلاس زبانت بود. اینم مچ گیریه من! 4 سال و یک ماه! .

اين وبلاگ رو براي ثمره عشقم درست كردم. پسرک دوساله شیطون و بامزه من. مسافرت با هورام خان قندی. تولد دوسالگی هورام خان ببری. فرشته اسمونی مامان و بابا. سیاوش کوچولوی مامان و بابا. نی نی من و باباش. گاه نگار آرین و مامان و بابا. تقدیم به عشق زندگی من و بابا پرهام. مهبد پسرک مامان و بابا. اولین ستاره آسمان عشق آرام. یاسمین گلی از گلخون دنیا. دل نوشته های مادر و دختر.

خداوند بینهایت است و لامکان و بی زمان . 58 ماهگی و رسیدن به وزن 15. علیرضا و کلاس قرآن -1. 47 ماهگی اولین سوار شدن هواپیما و قطار. 46 ماهگی و جدا شدن اتاق خواب. اولین تجربه دندون پزشکی در 46 ماهگی. پسر شیرین تر از عسل ما. مینو بهشت خانه ی ما.

اینجا وبلاگ دختر ما آندیاست. خانم کوچولوی ما 25 آبان ماه سال 87 به دنیا اومد. این وبلاگ رو بعد از تولد یک سالگیش براش درست کردیم تا یه دفترچه خاطرات براش باشه و وقتی بزرگتر شد خودش ادامه بده. امیدوارم همه دوستانی که به این وبلاگ سر می زنن ما رو از نظراتشون بی بهره نذارن و یادگاری هایی برای دختر کوچولوی ما به جا بذارن. 1نام همسر بابلي اردشير درازدست شهريار هخامنشي است. از او خبر زيادي در دست نيست جز آن كه از همسران محبوب پادشاه بزرگ ايراني بوده است. با تشکر لاله و فرید.

یه فصل خوب یه حس خوب.

بالاخره بعد از 5هفته نوژ کوچولو با هیجان زیادی به مهدکودک برگشت توی این مدت مربی مهربونش الهه جون مرتب تماس میگرفت و با نوژان صحبت میکرد و احوالپرسی میکرد . دخملی رفت تا دوباره دوست هاشو ببینه و بازی و شادی رو از سر بگیره . یه پیتزای خونگی درست کردیم که حتی خمیرش رو هم دخملی برام درست کرد و لذت میبرد از اینکه با دست داره خمیر و لمس میکنه و ورز میده . جاتون خالی خیلی خوشمزه شده بود نی نی دخملی عاشق پیتزاس. اینم سالاد الویه با سلیقه دخملی تزیین شده. وره اون هم بی اثر .

عشق میون ما سه تا. من فرزانه ام متولد بهمن 69 شوهرم 4سال از من بزرگتره ما ساله 85 زندگی مشترکمون را شروع کردیم 4سال و 5 ماه بعد در روز 29دیماه89 مرصاد را خدا به ما هدیه داد. این وبلاگ خاطراتی از بارداری من و کارهای شیرین و بعد از تولد مرصاده. ایشاا وقتی بزرگ شد خودش آپ دیت کردن وبلاگشو ادامه بده. نظر بدید هم خوشحال میشیم هم جواب میدیم. عمل لوزه نگران کننده نبود. ولی جیزی ک جنگ مینداخت ب قلب من.

خاطرات فرشته اي از بهشت . 51 كنسرت علیرضا قرباني . 50 سومين يلداي گنجشگكم! 49 تو همرنگ تمام آرزوهاي مني . 48 تولد دو سالگیه پسر پاییزیه من! 47 دره تمشك و . 46 ماجراي دو پروژه ي مهم امروزاي من و پرهام . 45 امروز خورشيد درخشانتر و آسمان آبي تر است . 44 يك شب به ياد ماندني . 43 اين روزهاي تابستان . من و همسرم در اروپا. مامان سارا و آرام جون. مامان مهناز و آرميتا جون. مامان الهام و پرهام جون.