Date Range
Date Range
Date Range
انجمن به این آدرس منتقل شده لطفا از نظر گذاشتن در این وبلاگ خود داری کنید. نقد آلبوم های روز موسیقی. وب شخصی غلامرضا رضايي اصل. وب شخصی آنا کیان نیک.
به آرامی آغاز به م ردن می کنی اگر س فر نکنی . آرش مجیدی در مرده های بی کفن و دفن. آرش مجیدی در مرده های بی کفن و دفن.
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت. اندر این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت. خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد. تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت. دل تنگش سر گل چیدن از این باغ نداشت. قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت. مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت. گشت و فریادکشان بال به دریا زد و رفت. چه هوایی به سرش بود که با دست تهی. پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت. بس که اوضاع جهان درهم و ناموزون دید. قلم نسخ بر این خط چلیپا زد و رفت. دل خورشیدی اش از ظلمت ما گشت ملول.
ارسال کنندیا در قسمت نطرات بنویسند. 2دسترسی دوستان در قسمت کاربریشان افزایش یافتNEW. فقط باید نام شاعر ذکر شود.
دلم برای اینجا خیلی تنگ شده بود خیلی خیلی زیاد. اینجا هم مثل یک خاطره رنگی از زندگیم لابلای تیره و روشن های تقدیرگم شده بود. ولی باز اومدم و باز خواهم اومد. که همیشه خیالم سبز پرامید بمونه. این آدرسهای اینترنتی رو هم میگذارم که اگر دوستانی که اینجا لینک هستند و احیانا به وبلاگم هنوز سر میزنند اگرمایل بودند اونجا هم با من هممراه باشند. تمامی پستهای این وبلاگ حذف شد. در صورت کار ضروری با ایمیل من در ارتباط باشید.
حال بر در گاه تو سر مینهم. تو غفوری و رحیمی وکریم. کن زتاریکی مرا راهی نور. در گوشه انزوا خزیدن خوش تر. پیوند ز غیر حق بریدن خوشتر. ای فیض مکن علاج گوشت ز نهار.
خدايا عاشقان را با غم عشق آشنا كن. دلتنگي هاي من براي عشقم. من و عشق بي همتايم. عشق اول عشق آخر مرصاد. کلبه خاطرات و دل نوشتهای عشق ما. پاتوق کل کل آنلاین دختر پسرای باحال. خاطرات تلخ پسر 17 ساله.
سامانه ثبت نام تیم امداد و نجات. ظ روز پنجشنبه ۱٤ آذر ۱۳٩٢. دوستان عزیزی که علاقمند به ثبت نام در تیم تخصصی امداد و نجات پیشگامان نجات آریا هستند می توانند به سایت زیر مراجعه فرمایند. ظ روز پنجشنبه ۱٤ آذر ۱۳٩٢. دوستان عزیزی که علاقمند به ثبت نام در تیم امداد و نجات تخصصی پیشگامان نجات هستند میتوانند به سایت و سامانه زیر مراجعه فرمایند.
اس ام اس انبوه و تبلیغاتی. وقتی دانشجو دنبال تحریکه استاده. هر روز یک کار برای رضای خداوند.
گفت آن الله تو لبيك ماست وان نياز و درد و سوزت پيك ماست. خواب هایم واقعی شده اند. ومن می ترسم این روز ها از اینکه چشم هایم. صبوری هایم دیر زمانی است. زیر آوار زمان گم شده اند. حضرت نامم دخیل بسته ام به صبرت. صبوری هایم را شعله ور کن. خسته ام از آتش صبر. همه می گویند آخر پا ییز جوجه ها را می شمرند! پنجشنبه 23 .
ارمغان تاریکی پخش می شد و بخشی از مدت زمان پخش آن با جشنواره فیلم و تئاتر فجر یکی بود. چه دغدغه ای داشتم برای تماشای هر شبش. از همان زمان ها بود که پیامبری در زندگی ام ظهور کرد. میزی که من یک سو و او سوی دیگرش نشسته بود را به خاطر دارم. مردی که آمد و چای و میوه گذاشت و دری که باز بود. گرچه در سال 54 گذشت. برای ارمغان تاریکی هم حس و حال مشابهی داشتم.