Date Range
Date Range
Date Range
تماس مستقیم با نویسنده فوق برنامه. مصاحبه تلفنی با خبرگزاری برنا. داشتم که شما هم بخوانید. از سال های گذشته هم بهتر است. دوران کودکی ام خیلی قشنگ تر وساده تر بود.
یا هر آن چه ما را به اینجا پیوند داد. در آغاز سعیمان تقدیم رنگ کودکانه در آینه ی زیبای کودکانه هایمان با عموپورنگ بود. روز ها این وبلاگ ماند بدون تنها اشاره ای و تنها کلامی که یادواره ای را برای خودش زنده نگه دارد. دوستداران عموپورنگ حاصل تلاش همه ی ما بود.
ولي حرفهاي اين اپم برشي از يك تجربه كار. ابرومند با محيط كاري سالم روزيم كنه.
چه حسي داريد وقتي كه امتحان داري و از قضا اين امتحان براي مدير مدرسه بسيار مهمه.
عموپورنگ بهتر نه بهترین عموی دنیا. عموجووونم خوش بخت ترین . خوش شانس ترین وشادترین شما نیستین. زندگانی هست زیبا بادوپای کودکانه. فکرمن این ست اکنون گرچه کودک نیستم من. بدنبال آن خطوط گوش ماهی در روی ساحل باقی می ماند. کوچک ترین لکه ی ابری در دامن نیلی رنگ آسمان دیده نمی شود.
من و خودم و خودش. قالب بچگانه گذاشتیم تا کمی این شیطونک درونمان را آرام بنماییم. صدای ضربه های کوچکی به پنجره او را بیدار کرد. برخاست و پنجره را گشود. هر کس به حساب نفس خود رسیدگی کند به عیب هایش آگاه شود. نوشته شده در تاريخ شنبه ۴ تیر۱۳۹۰ توسط فروتن. اصلا نمی دانم چرا تازگی ها این قدر ظریف شدم. آن هم من! این جا را فراموش نکن! .
امامی که گفته روی حقه کسی پا نذاریم. از این هفته قرار بذاریم که شبهای جمعه ۲بار زیارت عاشورا بخونیم. ღ ღفاطمه عبدی ღ ღ.
سلام به داداش امیرم و همه دوستای گلم. از اینکه دیر به وبلاگم سر زدم از همه تون عذر خواهی میکنم یه سری مشکل داشتم که نمیتونستم نت بیام. داداشی گلم امشب که شب تولدته بهترین ها رو آرزو کن منم از خدا همون بهترین ها رو برات ارزو میکنم تبریک دست خالی مرا با سخاوت بی حدت پذیرا باش. خوب من الان میخوام برم مراسم براتون دعا میکنم. به نام هستی بخش عالم.
مجموعه فعالیت های کودکان دیروز برای عموی خاطره ساز بچه ها. ضمنا برای سر زدن به خانه های وبلاگی.
مهربانیت آنقدر زیباست که سنجاقکی بدون ترس روی کف دستت آب خواهد خورد. من هنوزم مثل قبلم هستم اگر چه بی رنگ. دم در که میرسم روسریمو کج می کنم و تق تق در می زنم عمو در را باز می کنه.
Meleklerle yaşamak isimli bir kitap okumaya başladım. balkona bir martı tüyü düşmüştü. Annemin vefatında ise hayatımdaki ikinci tüy yoluma çıktı. İkisini de yanyana bir kitabın arasına koydum. Anne ve babamdan bir işaret saydım. Ağabeyime dedim ki- hem öksüz hem yetim kaldım. Abiciğim sana anneciğim de diyebilirmiyim? Artık annem de yok. Okadar çok birlikte vakit geçirdik ve birbirimizi tanıdık ki.
خیلی ساله که عموی من و خیلی هایی. عمویی و بهترینی! صد و بیست سال عمر با عزت در کنار آرامش رو براتون در کنار مادر گرامیتون آرزو دارم. میدونم شاید حرف من هیچ وقت توسط شما خونده نشه اما میگم شاید کسی خوند! از وقتی که یادم میاد و خودم رو شناختم کسی به نام پدر نداشتم! شاید تصادف عاملش بود یا شایدم خودش رفت که تصادف کرد! نمیدونم. من اون زمان خیلی بچه بودم! دعا کنم شاید واقعا پدر من نمرده باشه! شاید یه روز برگرده! اره ببخشید یادمه. ولی خیلی گنگ! امروز یه تحول.
زندگی زیباست ای زیبا پسند. سلام دوستان عزیز از این وبلاگ هم دیدن کنید. در حسرت خود مانده ام. چه کنم که ز تو دورم. بلند شو ملاقاتی داری زندانی. خوبه خواستم بگم من ناهار نمی یام خودت بخور.