به نام تک دانشجوی دانشگاه قلبم. یک عمر تنها بودم حال میخواهم در این خلوت گاه با شما باشم . پايتخت اين خاك غريب ,هر چند كه در ایران چشم گشوده ام و قد كشيده ام و تاكنون اين سعادت نصيبم نشده كه پا بر خاك مقدسم بگذارم ولي نديده عاشقش هستم . وطنم را مي گوييم , سرزمين دردمندم را . امید به آن روزی که بر خاک وطنم بوسه زنم ! دختر مشرقی ایران زمینم. اسیر عشق شدن چاره خالاص من است.

این وبلاگ شامل عناوین مختلف در زمینه کامپیوتر و اینترنت می باشد.

انیکه اسباب بازی بچه شکسته می شود آن ها با اشک اسباب بازیشان را می آ ورند تا تعمیرش کنیم. من رویا های از دست رفته خودم را پیش خدا می برم زیرا او دوست من است.

خدایا اگر با افزون شدن غم من اندکی از غمهای دیگران کاسته میشود من به این غصه خوردن مشتاق ترم تا شادی. و شب هنوز پا بر جاست. تو خوابی و خیالت مرا نمی گذارد که بخوابم. تنم بوی هم آغوشی گرفته. بسکه در خیالم تورا در آغوش کشیده ام. چشمانم سیاهی می بیند و سیاهی. و سکوتی که راه می رود بر دیوار های اتاقم. و انتظاری که مرا به تنگنا کشانده است. کجای زمان ایستاده ام که تو نیستی. کجای زمان خواهم ایستاد که تو باشی. و باز هم شبی که بی تو در حال گذر است.

یکی نگاهت میکند یکی دعا. مهاجر افغانی و استعمار نو. به زادگاهم باز خواهم گشت. ایکاش دلها چهره ها میبود.

๑ ๑می سوزمو خا شم๑ ๑. چترم باز باشد یا بسته فرقی نمی کند بی تو آسمان دلم همیشه ابریست د نیاه و هستی. ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻤﺎﻥ ﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻤﯿﺮ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪ. ﻭ ﻣﺜﻞ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ. ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﻭﻝ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ. ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻻﺑﻪ ﻻﯼ ﻓﺮﻣﻮﻝ ﻫﺎﯼ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﺍﺵ. ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ! ﻣﺎﺩﺭ ﺯﺍﺩﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩ. ﮔﻨﺠﺸﮏ ﻫﺎﯼ ﻟﺐ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺭﺍ. ﻭ ﺑﻪ ﺷﻤﻌﺪﺍﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﯼ ﻃﺎﻗﭽﻪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ. ﭼﻘﺪﺭ ﺷﺒﯿﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺳﻮﻡ ﺑﻮﺩ.

دیگه نمی خوام فکر بکنم. سکون برابر است با فساد. چرا که در پس دروازه ی انکار. با این کار به یاد آوری. که از روی کدام پله.