Date Range
Date Range
Date Range
دیگه گرمای هوا اذیتش نمی کرد. حتی حس گشنگی و تشنگی رو هم از یاد برده بود. بلند شد و دو رکعت نماز زیارت خوند بعد هم زیارت عاشورا. سرش رو که روی مهر گذاشت ناخود اگاه صدایی شنید. البته که نه بر عکس خیلی هم خوش می گذره.
به آسمان چشم دوخته بود. در نظرش آسمان آن شب مخوف به نظر می رسید. عادت داشت ستاره ها را بشمارد. آنقدر می شمرد تا خوابش ببرد. ترس تمام وجودش را فرا گرفته بود. سالها بود پدر بدون کپسول اکسیژن زندگی نکرده بود.
تو رو توی ماه دید . سعی می کردی موقع صحبت کردن با من نگاهت رو مهار کنی و دل رو تابع عقلت کنی .
Abonne-toi à mon blog! Une fille amoureuse est une fille aveugle . Arrête de me faire des avance Malik! Je ne pourrais jamais arrêter Gomez .