خون نوشته های یک ذهن تهی. جای خیلی ها واسم خالی. همین هم که الان دارم مینوسم از نبود vpn و. دلم واسه نوشتن تنگ شده. اگه برگردم باید حسابی اینجا رو تمیز کنم. خاک از سر و روی نوشته هام میباره. اما دوستام رو چی کار کنم که نیستن دیگه. دروغ چرا حوصله ی ساخن رابطه های جدید و دوست های جدید رو ندارم. شاید از تابستون لوس و گرمی که دارم میگذرونم که طعم.

سلام به همه دختراي ناز و خوب وبلاگي. ديروز وقتي خونه رسيدم اولش تا ديدم كلي تحويل و سلام گرم و يكدفعه انگار قات بزنه گفت واقعا كه خسيسي. امروز روز دختره اصلا بروي خودتون نمي يارين. منم كه چيزي برا گفتن نداشتم همچنان به سكوتم ادامه دادم تا شايد اروم شه كه شد. بايد ميرفت كلاس ucmas رفتم رسوندمش و بعد افتادم توي خيابون تا چيزي براش پيدا كنم كه از داشتنش كلي ذوق كنه و اونم خريد عروسك باربي بود.

من از نزدیک بودن های دور . به رز های باغچه کوچکش می اندیشید. آخرین بار بود که پله ها را برای رفتن رصد می کرد! چشم هایش را بست. روح در بدن دیگر جایی نداشت. از چارراه خواب گذر کن. بگذار و بگذریم زین خیل خفتگان . میدید هر روز آب از سر ما میگذرد ولی ما را نمیکشد.

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به تک تک شما دوستای خوب و وفادار قدیمی. ممنونم از لطف و محبتتون و اینکه تو این مدت به یادم بودید و به اینجا سر زدید. من هم دلتنگتون بودم و هستم ولی متاسفانه دیگه فرصت حضور در اینجا و نوشتن و یا سر زدن به پیج هاتون رو ندارم.

گیسو بت کان دختر زیبای غزلها. نوشته شده در جمعه شانزدهم مرداد ۱۳۹۴ساعت 12 PM. نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۴ساعت 22 PM. خدا حافظ ای ماه مهربانی. دعا هاتون مقبول عید در راه است. نوشته شده در جمعه بیست و ششم تیر ۱۳۹۴ساعت 19 PM. نوشته شده در پنجشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۴ساعت 18 PM.

دوستان عزیز توجه فرمایید! سه نقطه تا زندگی. دری وری های یک کیبوردبه دست. ܓ کلبه خزان زده من ܓ. ن ق ط ه چ ی ن تا خدا . با خدا عباس وقتی دست داد. هردو دست خویش را از دست داد. بازم اومدییم مزاحم دوس تان بشویم.

چترم را می خواهم! اینجا در این گرمای تابستان! هوای دلم سخت ابریست! چترم را . و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. روزی که هر لب ترانه ایست تا کمترین سرود بوسه باشد. روزی که آهنگ هر حرف زندگی ست تا من به خاطر آخرین شعر رنج جستجوی قافیه نبرم.