سلام به همه دوستاي بينظيرم. دوست دارم صداتون سالن بتركونه و اينكه خوب اهنگاي دوسم نداري. همه چيز اينجاست ساعت هشت و ميخوام با بلندترين صداتون همراهيم كنيد. دلم برات تنگ شده امپراطور.

Soltei os tigres pra brincar no quintal. Quarta-feira, 10 de junho de 2009. Eles tem medo da liberdade! Mal sabem que a liberdade é a natureza. Procuram em crenças a solução para seus dilemas. Porque não sentam e pensam. Se voltar contra a razão, é se voltar contra sigo mesmo. Onde está a lógica na brincadeira? São todos escravos de si mesmos. Terça-feira, 22 de abril de 2008.

عشق یعنی یک سلام و یک درود. عشق یعنی درد و محنت در درون. عشق یعنی یک تبلور یک سرود. عشق یعنی قطره و دریا شدن. عشق یعنی یک شقایق غرق خون. عشق یعنی زاهد اما بت پرست. عشق یعنی همچو من شیدا شدن. عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه. عشق یعنی بیستون کندن بدست. عشق یعنی آب بر آذر زدن. عشق یعنی چون محمد پا به راه. عشق یعنی عالمی راز و نیاز. عشق یعنی با پرستو پرزدن. عشق یعنی رسم دل بر هم زدن. عشق یعنی یک تیمم یک نماز. عشق یعنی سر به دار آویختن.

اينجا دنيايي تنهايي منه خوشحالم كه امدد. اينا حرفه دله ي غصه نيست خدا جون كو دلي كه شكسته نيست. آينه آينه بود پاك نجيب ولي تو غربتي خيس غريب. ستاره روشني بخشيد به شب اينجا هيچكي به ستاره دل نبست. از طرف كسي كه تنهاست تنها مياد. تنها ميره تنهاش ميزان تنها نميزاره. تنهايي ارزو داره اونم اينه شما تنهاش نذارين. شبی از پشت یک تنهایی نمناک بارانی.